یک داستان قدیمی ژاپنی چنین حکایت میکند که روزی سامورایی جنگجویی از راهب بزرگ خواست تا مفهوم بهشت و جهنم را برایش تشریح کند.اما راهب با تحقیر به او پاسخ داد:”آدم بی سر و پایی هستی-نمی توانم وقتم را با امثال تو تلف کنم!”
از آنجا که شرافت سامورایی مورد حمله قرار گرفته بود،او خشمگین شد.شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید و فریاد زد:”میتوانم تو را برای این گستاخی بکشم!”
راهب به آرامی پاسخ داد:”جهنم همین است”.
سامورایی از مشاهدهء حقیقتی که راهب دربارهء خشمی که او را در چنگال خود گرفته بود بیان کرد،تکان خوردو آرام شد،شمشیر خود را در غلافش فرو برد،زانو زد و از راهب برای این راهنمایی تشکر کرد.
راهب گفت:”و این بهشت است”.
(نقل از کتاب هوش هیجانی نوشته دانیل گلمن)
اسفند
۲۰
دیدگاهتان را بگزارید